- Видео 256
- Просмотров 45 406 921
داستان عشق و خیانت ممنوعه
Добавлен 4 дек 2021
در کانالِ داستان عشق و خیانت با داستان های واقعی و الهام بخش روبرو می شوید که هر یک برگرفته از زندگی های حقیقی است ماجراهایی از شجاعت ,عشق ,ترس و سرنوشت های تغییر ناپذیرکه هر لحظه شما را به فکرفرو میبرد.هر روایت , سفری به عمق انسانیت و حقیقت هایی است که شاید در زندگی روزمره از آن غافل بوده اید شنیدن این داستان ها شما را به دنیای جدیدی از تجربه ها و ماجراهای واقعی میبرد. با عضویت در کانال داستان عشق و خیانت هر روز از داستان هایی مطلع میشوید که با واقعیت های عجیب و غافلگیرکننده شما را شگفت زده خواهد کرد برای شنیدن قصه های ناب و تجربه های منحصربه فرد همین حالا سابسکرایب کنید وهمراه ما باشید تا هیچ داستانی را از دست ندهید
داستان های فارسی
داستان کوتاه
داستان صوتی فارسی
داستان
داستان عاشقانه واقعی
داستان واقعی عاشقانه
عشق
ازدواج
داستان عاشقی
پادکست
داستان کوتاه آموزنده
پادکست داستان
پادکست داستان صوتی
داستان های فارسی واقعی
قصه های واقعی
قصه واقعی
داستان جالب واقعی
داستان ایرانی
داستان آموزنده
داستان های واقعی جدید
داستان واقعی جدید
داستان خیانت
داستان خیانت و جدایی
خیانت
خیانت به همسر
داستان های فارسی
داستان کوتاه
داستان صوتی فارسی
داستان
داستان عاشقانه واقعی
داستان واقعی عاشقانه
عشق
ازدواج
داستان عاشقی
پادکست
داستان کوتاه آموزنده
پادکست داستان
پادکست داستان صوتی
داستان های فارسی واقعی
قصه های واقعی
قصه واقعی
داستان جالب واقعی
داستان ایرانی
داستان آموزنده
داستان های واقعی جدید
داستان واقعی جدید
داستان خیانت
داستان خیانت و جدایی
خیانت
خیانت به همسر
خیانت شوهرم و تلافی کردم قرار بود با دو نفر همزمان باشم ولی از دیدن نفر دوم حس کردم قلبم آتیش گرفت..
خیانت شوهرم و تلافی کردم قرار بود با دو نفر همزمان باشم ولی از دیدن نفر دوم حس کردم قلبم آتیش گرفت..
زندگیمون خوب و بد میگذشت بی انصافی نکنم همش بد نبود لحظه های خیلی خوبم با هم داشتیم اما نمیدونم چرا شوهرم یه هو بهم خیانت کرد یه روز سر زده رفتم سراغ گوشیش و متوجه پیام مشکوکی شدم از اون به بعد بیشتر مراقب رفتارای شوهرم بودم تا اینکه متوجه شدم بله داره به من خیانت میکنه . بعد از تنظیم شکایت علیه اون زن شوهرم سرش به سنگ خورد و با معذرت خواهی از من به زندگیمون برگشت اما من به هیچ وجه نمیتونستم اونو ببخشم بخاطر همین تصمیم گرفتم خیانتش و با خیانت تلافی کنم . قرار شد همزمان با دو نفر باشم اما با دیدن نفر دوم قلبم آتیش گرفت آخه اون ....
#پادکست
#داستان_رادیویی
#داستان_رادیو
#داستان
#خیانت
بخاطر بدهی ت...
زندگیمون خوب و بد میگذشت بی انصافی نکنم همش بد نبود لحظه های خیلی خوبم با هم داشتیم اما نمیدونم چرا شوهرم یه هو بهم خیانت کرد یه روز سر زده رفتم سراغ گوشیش و متوجه پیام مشکوکی شدم از اون به بعد بیشتر مراقب رفتارای شوهرم بودم تا اینکه متوجه شدم بله داره به من خیانت میکنه . بعد از تنظیم شکایت علیه اون زن شوهرم سرش به سنگ خورد و با معذرت خواهی از من به زندگیمون برگشت اما من به هیچ وجه نمیتونستم اونو ببخشم بخاطر همین تصمیم گرفتم خیانتش و با خیانت تلافی کنم . قرار شد همزمان با دو نفر باشم اما با دیدن نفر دوم قلبم آتیش گرفت آخه اون ....
#پادکست
#داستان_رادیویی
#داستان_رادیو
#داستان
#خیانت
بخاطر بدهی ت...
Просмотров: 426
Видео
از بیمارستان زنگ زدن ک بیا برا سزارین خانومت گفتم من ؟؟ فهمیدم دختری که قبلا ... / #داستان
Просмотров 20216 часов назад
از بیمارستان زنگ زدن ک بیا برا سزارین خانومت گفتم من ؟؟ فهمیدم دختری که قبلا ... / #داستان بعد از مرگ رفیقم با خیال زنش شبا خواب نداشتم تا اینکه خودش با پای خودش اومد سراغم و ... / #ولاگ مجبور شدم داخل جعبه اتوبوس به راننده .... تا برسیم تهران چند بار منو ... / #ولاگ توی خونواده ایی بزرگ شدم که شدیدا متعصب و سختگیر بودن منو خواهرم واقعا تحت فشار تحجر فکری خونوادم بودیم حتی دیگه نمیخواستن ما درس...
بخاطر بدهی شوهرم تن ضعیفمو در اختیار دوستش گذاشتم اما وقتی میخواست شروع کنه پیشنهادی بهش دادم که...
Просмотров 36819 часов назад
بخاطر بدهی شوهرم تن ضعیفمو در اختیار دوستش گذاشتم اما وقتی میخواست شروع کنه پیشنهادی بهش دادم که.. یه زندگی معمولی داشتیم نه خوب نه بد . شوهرم یه آدم آروم و بی حاشیه بود و زیرآبی نمیرفت اما یه روز خیلی داغون و پریشون اومد خونه و گفت بیچاره شدیم .... اون بدهی خیلی سنگین بالا آورده بود . به هر کسی رو میزدیم رومون و نمیگرفت هر لحظه نگران بودم جلبش کنن . تا اینکه به ذهنم رسید که برم سراغ دوستش و پی...
شب و روز تو خیابونا آواره بودم اولین ماشین مدل بالایی که جلو پام ترمز میزد سوار میشدم و.. / #ولاگ
Просмотров 53821 час назад
شب و روز تو خیابونا آواره بودم اولین ماشین مدل بالایی که جلو پام ترمز میزد سوار میشدم و.. / #ولاگ منو پدر و مادرم زندگی خیلی خوبی دااشتیم هر روز با عشق و امید از خواب بیدار میشدیم و همگی سر یه میز صبونه میخوردیم اینقد زندگیمون خوب بود که چشم خوردیم مادرم مریض شد و دیگه دوا درمون براش فایده نکرد بعد از فوت مادرم کج خلقی های بابام شروع شد تصمیم گرفت ازدواج مجدد کنه که من بخاطر این تصمیمش از خونه ...
رفته بودم مهمونی که همسایمون زنگ زد گفت بدو بیا خونه که شوهرت زن آورده صداشون میاد / #داستان
Просмотров 248День назад
رفته بودم مهمونی که همسایمون زنگ زد گفت بدو بیا خونه که شوهرت زن آورده صداشون میاد / #داستان یه شوهر فوق العاده جذاب و خوشکل داشتم که پیش همه پزشو میدادم یه شوهر آروم و رام و مهربون . کارت بانکیش دستم بود و تا میتونستم بریز و بپاش میکردم . شوهر بیچارم هر بار اعتراض میکرد و میگفت یه کم هواش و داشته باشم اما من انگار نه انگار . تو بهترین نقطخ تهران خونه اجاره کرده بودیم اونم با اجاره های کمر شکن ...
با خواهرشوهرم رفتیم خرید اما به دلم بد افتاده بود بی خبربرگشتم خونه اما شوهرم و جاریمو ... / #ولاگ
Просмотров 1,8 тыс.День назад
با خواهرشوهرم رفتیم خرید اما به دلم بد افتاده بود بی خبربرگشتم خونه اما شوهرم و جاریمو ... / #ولاگ مجبور شدم داخل جعبه اتوبوس به راننده .... تا برسیم تهران چند بار منو ... / #ولاگ توی خونواده ایی بزرگ شدم که شدیدا متعصب و سختگیر بودن منو خواهرم واقعا تحت فشار تحجر فکری خونوادم بودیم حتی دیگه نمیخواستن ما درس بخونیم تا اینکه من تصمیم گرفتم برای رسیدن به آرزوم که عکاس شدن بود از خونه فرار کنم و ب...
شبا موقع را... زنم قدرمو نمیدونست منم رفتم سراغ مادرزنم و با اون... / #ولاگ
Просмотров 137День назад
شبا موقع را... زنم قدرمو نمیدونست منم رفتم سراغ مادرزنم و با اون... / #ولاگ از بچگی عاشق زنم بودم ما از قدیم با هم همسایه بودیم و یه جورایی نشون کرده هم بودیم . اما بعد از عقدمون متوجه شدم زنم هیچ حسی به جنس مخالف نداره و نمیتونه با من باشه . ماد رزنم خیلی منو دوست داشت و با تعریفایی که زنم از من کرده بود حسابی خاطر خواه من شده بود خودش با پای خودش اومد سراغم و ... #ولاگ #پادکست #داستان_فارسی #...
بعد از مرگ رفیقم با خیال زنش شبا خواب نداشتم تا اینکه خودش با پای خودش اومد سراغم و ... / #ولاگ
Просмотров 3,6 тыс.День назад
بعد از مرگ رفیقم با خیال زنش شبا خواب نداشتم تا اینکه خودش با پای خودش اومد سراغم و ... / #ولاگ مجبور شدم داخل جعبه اتوبوس به راننده .... تا برسیم تهران چند بار منو ... / #ولاگ توی خونواده ایی بزرگ شدم که شدیدا متعصب و سختگیر بودن منو خواهرم واقعا تحت فشار تحجر فکری خونوادم بودیم حتی دیگه نمیخواستن ما درس بخونیم تا اینکه من تصمیم گرفتم برای رسیدن به آرزوم که عکاس شدن بود از خونه فرار کنم و به ت...
شبایی که مادرم شب کار بود ناپدریم میومد تو اتاق سراغم و میگفت باید جور مادرت و بکشی / #ولاگ
Просмотров 25614 дней назад
شبایی که مادرم شب کار بود ناپدریم میومد تو اتاق سراغم و میگفت باید جور مادرت و بکشی / #ولاگ تو دانشگاه با همسرم آشنا شدم و بعد از چند ماه با هم ازدواج کردیم و یه زندگی عاشقانه رو شروع کردیم شوهر جذابم به شدت مهربون بود و عاشقانه منو دوست داشت ولی عمر خوشبختی ما زیاد طول نکشید و همسرم و از دست دادم آخه ما هر دومون پرستار بودیم و توی بیماری کرونا همسرم کرونا گرفت و از دست دادمش . بعد از فوت شوهرم...
مجبور شدم داخل جعبه اتوبوس به راننده .... تا برسیم تهران چند بار منو ... / #ولاگ
Просмотров 1,1 тыс.14 дней назад
مجبور شدم داخل جعبه اتوبوس به راننده .... تا برسیم تهران چند بار منو ... / #ولاگ توی خونواده ایی بزرگ شدم که شدیدا متعصب و سختگیر بودن منو خواهرم واقعا تحت فشار تحجر فکری خونوادم بودیم حتی دیگه نمیخواستن ما درس بخونیم تا اینکه من تصمیم گرفتم برای رسیدن به آرزوم که عکاس شدن بود از خونه فرار کنم و به تهران برم . اما اون روز خاصی که از خونه زدم بیرون بلیط اتوبوس گیر نمیومد و مجبور شدم صندلی شاگرد ...
پسر عشایری بودم که عاشق دختر بوذ و زیبای خانزاده شدم ولی اون کجا و من کجا ولی با اتفاقی که افتاد...
Просмотров 16614 дней назад
پسر عشایری بودم که عاشق دختر بوذ و زیبای خانزاده شدم ولی اون کجا و من کجا ولی با اتفاقی که افتاد... از وقتی چشم باز کردم مدام یا قشلاق بودیم یا ییلاق مدام خونه به دوش بودیم و تو کوه و کمر . دلم میخواست یه زندگی آروم و بی دغدغه رو تجربه کنم گرچه درآمدمون خوب بود اما سختی های زیادی هم داشتیم تو این میون چشمم به دختر مو بور و زیبای خان زاده افتاد و عاشقش شدم ولی اون کجا و من کجا . آرزوی وصال اون و...
پسر حاجیم هر شب با یکی میخوابیدم اما واسه ازدواج دختر آفتاب مهتاب ندیده میخواستم تا اینکه بابام ...
Просмотров 12814 дней назад
پسر حاجیم هر شب با یکی میخوابیدم اما واسه ازدواج دختر آفتاب مهتاب ندیده میخواستم تا اینکه بابام ... پسر حاجی حشمت هستم حاجیِ معروف که همه جلوش خم و راست میشدن . دور از چشم بابام هر شب پارتی میرفتم و با یه نفر شب و میگذروندم تا اینکه بابام برام از دختر حاجی معروف شهر خاستگاری کرد اما نمیدونست اون دختر بی آبرو ومعروفیه که خودش .... #داستان #داستان_واقعی #پادکستفارسی #پادکست #داستان این داستان جال...
به باجناقم شک کردم بچم خیلی شبیه اون شده تصمیم دارم ... / #پادکست
Просмотров 16814 дней назад
به باجناقم شک کردم بچم خیلی شبیه اون شده تصمیم دارم ... / #پادکست به باجناقم شک کردم موهای منو زنم صافه ولی بچم موهاش فر شده و چال گونه ش شبیه باجناقم شده بدجوری به زنم بدبین شدم حالا تصمیم دارم .... #پادکست #پادکستفارسی #داستان #داستان_واقعی #خیانت این داستان جالب رو از اینجا ببینید : ruclips.net/video/AkQ9ED5uVMw/видео.html ندیمه عمارت خان بودم زنش نازا بود و من شدم زن دوم خان ruclips.net/vid...
ندیمه عمارت خان بودم زنش نازا بود و منی که فقط شونزده سالم بود به عنوان زن دوم خان انتخاب شدم ولی...
Просмотров 13914 дней назад
ندیمه عمارت خان بودم زنش نازا بود و منی که فقط شونزده سالم بود به عنوان زن دوم خان انتخاب شدم ولی... این داستان جذاب رو از دست ندید #پادکست-صوتی_کوتاه #پادکست_داستان #داستان #داستان_واقعی #داستانهای-فارسی این داستان جالب رو از اینجا تماشا کنید ruclips.net/video/j7MWhPvVGIw/видео.html میوه فروش محل بهم کلی قرض میداد ولی در عوض ازم ... ruclips.net/video/4eQ1IPT6iDk/видео.html توریست خارجی از منی ...
میوه فروش محل کلی بهم قرض میداد یه روز بهم گفت دیگه تسویه کن ! اگه هم نداری جورِ دیگه !/ #داستان
Просмотров 14821 день назад
میوه فروش محل کلی بهم قرض میداد یه روز بهم گفت دیگه تسویه کن ! اگه هم نداری جورِ دیگه !/ #داستان بعد از فوت شوهرم حسابی تو خرج و مخارج زندگی وا مونده بودم از هر کی هم قرض میخواست نداشت که بده . بعد از یه مدت میوه فروش محل بهم گفت حالا که دست و بالت تنگه هر چی میخای من بهت قرض میدم رو من حساب کن ولی بعد از یه مدت که گذشت گفت دیگه تسویه کن . اگه هم نداری جوردیگه ! فهمیدم منظورش چیه و از تعجب دهنم...
مادرشوهرم اصرار داشت روزا با شوهرم ... تا شبا پسرش بتونه استراحت کنه ! / #داستان
Просмотров 48721 день назад
مادرشوهرم اصرار داشت روزا با شوهرم ... تا شبا پسرش بتونه استراحت کنه ! / #داستان
توریست خارجی وارد مغازه پدرم تو روستا شد وعاشق منی شد که یه دخترچهل ساله قد کوتاه بودم بعد از اون..
Просмотров 8021 день назад
توریست خارجی وارد مغازه پدرم تو روستا شد وعاشق منی شد که یه دخترچهل ساله قد کوتاه بودم بعد از اون..
شوهرم بی اجازه مادرش حتی شب با من ... بخاطر فتنه های مادرش همش کتک میخوردم تا اینکه....
Просмотров 10821 день назад
شوهرم بی اجازه مادرش حتی شب با من ... بخاطر فتنه های مادرش همش کتک میخوردم تا اینکه....
خواهرزن محجبم رو بردم هتل و... آخه زنم نمیتونست منو تامین کنه ،حسابی دلی از عزا درآوردم اما بعدش ...
Просмотров 1,4 тыс.21 день назад
خواهرزن محجبم رو بردم هتل و... آخه زنم نمیتونست منو تامین کنه ،حسابی دلی از عزا درآوردم اما بعدش ...
شوهرم سفرکاری بود که بهم پیام داد اون ستِ قرمزت و بپوش دارم میام در حالیکه من ست قرمز نداشتم ...
Просмотров 25121 день назад
شوهرم سفرکاری بود که بهم پیام داد اون ستِ قرمزت و بپوش دارم میام در حالیکه من ست قرمز نداشتم ...
تو اوج عاشقی هَوو دار شدم ! صدای ساز و دُهل از تو حیاط میومد و همه هلهله میکردن اما کارما خیلی زود..
Просмотров 13021 день назад
تو اوج عاشقی هَوو دار شدم ! صدای ساز و دُهل از تو حیاط میومد و همه هلهله میکردن اما کارما خیلی زود..
شوهرم پیش همه میگفت که من کلفتشم ! یه شب رفیقش مست اومد خونمون و چیزی بهم گفت که مجبور شدم فرار کنم
Просмотров 9628 дней назад
شوهرم پیش همه میگفت که من کلفتشم ! یه شب رفیقش مست اومد خونمون و چیزی بهم گفت که مجبور شدم فرار کنم
بیوه بودم و حسابی نیاز داشتم یه شب خونه برادرشوهرم خوابیدم نیمه شب گرمای یه چیزی رو روی بدنم حس...
Просмотров 6528 дней назад
بیوه بودم و حسابی نیاز داشتم یه شب خونه برادرشوهرم خوابیدم نیمه شب گرمای یه چیزی رو روی بدنم حس...
شوهرم هر شب با یه زن خیابونی میومد خونه و من از اتاق بغلی صداشون و می شنیدم تا اینکه یه شب اون زن...
Просмотров 377Месяц назад
شوهرم هر شب با یه زن خیابونی میومد خونه و من از اتاق بغلی صداشون و می شنیدم تا اینکه یه شب اون زن...
دختر چوپونی بودم که گله های مردم رو برای چَرا به صحرا میبردم با چوپونی ازدواج کردم که بعد فهمیدم ...
Просмотров 187Месяц назад
دختر چوپونی بودم که گله های مردم رو برای چَرا به صحرا میبردم با چوپونی ازدواج کردم که بعد فهمیدم ...
همسری که فکرمیکردم از اقبال بلندم نصیبم شده فقط هنر پیشه خوبی بود وقتی فهمیدم بهم خیانت میکنه منم..
Просмотров 191Месяц назад
همسری که فکرمیکردم از اقبال بلندم نصیبم شده فقط هنر پیشه خوبی بود وقتی فهمیدم بهم خیانت میکنه منم..
بعد از فوت شوهرم تو ماشین تن فر* وشی میکردم سوارم که میکردن تو همون ماشین پا.ها. مو میدادم بالا و...
Просмотров 549Месяц назад
بعد از فوت شوهرم تو ماشین تن فر* وشی میکردم سوارم که میکردن تو همون ماشین پا.ها. مو میدادم بالا و...
شوهرم زن بود ! اینو وقتی فهمیدم که شب عروسی جلوم ل * خت شد منم مجبور شدم کاری کنم که ...
Просмотров 1,8 тыс.Месяц назад
شوهرم زن بود ! اینو وقتی فهمیدم که شب عروسی جلوم ل * خت شد منم مجبور شدم کاری کنم که ...
خان روستا دست برد زیردامن محلی مو اون * جامو میما .* لید سالارش و درآورد و فرو کرد توی...بی آبرو شدم
Просмотров 475Месяц назад
خان روستا دست برد زیردامن محلی مو اون * جامو میما .* لید سالارش و درآورد و فرو کرد توی...بی آبرو شدم
مربی مهد بودم با پدر یکی از بچه ها ... اوففف حسابی کاربلد بود جوری منو میک... که با ناله میگفتم...
Просмотров 80Месяц назад
مربی مهد بودم با پدر یکی از بچه ها ... اوففف حسابی کاربلد بود جوری منو میک... که با ناله میگفتم...
Уважаю мастерство !!!
Вот это лавашик!!!
Перчатки можно было одеть
Қолдарының жүні толып жүрген шығар нанның ішінде. Обал болды нанға😮
О. МОЯ. МА-МААА. СТОЛКО. ДРОЖЖЕЙ. В НЕМ . ОХИРРЕТТ ЭТ. ННЕ. СЬЕДОБНОЕ
Живое тесто👍, на пирожки делаю немного гуще. 😅
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤😂😂❤
Божественный аромат хлеба! Спасибо, за Ваш труд!!!
سبحان الله على نعمه وخصوصا الطحين 😮😮
Я восхищаюсь трудолюбием и работоспособностью этих людей это очень тяжело а они выпекают такой замечательный хлебушек низкий вам поклон
Evet tırnaktakı pisliklerde yer almıştır bu arada😢
Такие лепёшки страшные.
Не люблю((((((
Че за...😮
Cok güzel elinize saglik .Ama ELDÌVEN takin lütfen..
Все кто стоит у печи ,плиты ,это сильные люди ,целый день на нога и зимой и летом ,гарь жар ,все проодит через легкие .
Золотые руки Хлеб с автографом.
Фу ногти об тесто помыл и жрите
А он ногти стижёт😮😊
Lady, you are so lieng
Ediven tak elinekollukta
Очень интересно и познавательно, как разные народы пекут хлеб
Без перчаток,мохнатыми руками
И ногтями дырки делает
چه داستان غم انگیزی . زندگی چه بازیهایی داره
به شوهرت حقیقتو بگی که برای انتقام اینکاررو کردی بهتره چون اونوقت شوهرت میفته بجون برادر زاده ش
Lezgian bread is siminar
سلام براتون متاسفم من یک آقا هستم چون نمونه اش برای خودم چند سال پیش اتفاق افتاد بهترینش اینه که همه چی را از اول برای شوهرتون تعریف کنید من خودم بعد از این چند سال فهمیدم هیچ چیزی بهتر از صداقت نیست
آفرین دختر تو با غیرت اخ شوهر نامرد انتقام نگیر طلاق بیو تو جونم قسم بصرفت بدون اجازه تو اب نمیخورم هر صبح کار بروم پایت روی چشمم برگردم پایت روی سرم اخ قبر تو شوهر نامر بغضی خدا گرفتار شدید دختر تو را بخدا شماره ثلفن من در کویت ههندس هستم میایم عروسی روی در حجله مینویسم خدا را بخاطر عشقم اخ چشمانم پر از اشک خدا تورا بزای یک دقیقه میاورد کویت فقط اشک چشمانم به برنئو و بعد جونم فذات شود انشاالله سن من ۸۰ ساله قسم دها جوان من برنده سکس خیار خوب نصیب کفتار است دختر من شوهرت و مثل خدایم دوست دارم همسرم و خدایم اه اها گریه من 😮😢😢😅😅❤❤😂😂
ونعم بلله في اي بلد نوع هذا الخبز
پسرم حتما این کار رو بکن اگر هم جواب رد شنیدی دوباره و چند باره برو تا قبول کنه🎉
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
ممنون ازپیامت عزیزم
God bless you ❤❤❤
اخه خانم خوب برای مرد جمعات نباید اصلا فدا کاری کنی ، هر کاری کنی همین هستن قدر ناشناس ،شما که بخاطر این آقا خیلی بد کاری کردی ولی خوب خدا رو شکر که عباس آقا بازم نگهداری کرده از شما آن شاالله عاقبت خیر باشد.
ممنون از پیامت عزیز دلم
@@minaahari 🤔🤔👌😂😂😀
کارت قابل توجیه نیست ولی خدا خیلی بزدگتر از این حرفاست
این پرسیدن نداره عزیز کار درستی انجام دادی
ممنون از پیامت عزیزدلم
عالی بودعزیزم❤❤🎉🎉🎉🎉🎉
ممنونم ازت زهرا جانم
Как интересно. Печь хлеб это талант.
سمیرا کی بود سمیه ازکجاش پیداش شدبچه رو کی دزدیده😊😮😂عباس تورو حضرت عباس نری خونه غلام عباس
😂ممنون از پیامت عزیزم Reply
@dastan2020-o9i خواهش میکنم خیالت راحت تنهات نمیذارم قربونش اون داستان های ماوراء یت بشم 🤔👌😀😂❤️🙏
زندگی من هم مثل شما بود شیرین جان
گلی عزیزم ممنون از پیامت
دمت گرم
فدات عزیزدلم
چه سخته😢
حدیث عزیزم ممنون از پیامت
کارخوبی کردی کسی که یه بارخیانت کنه دوباره هم میکنه
کارخوبی کردی کسی که یه بارخیانت کنه دوباره هم میکنه
کارخوبی کردی کسی که یه بارخیانت کنه دوباره هم میکنه
کاردرستهمینبودعزیزمخودتوفلاکتناتدادی❤❤❤
❤❤❤❤❤
احمد جانم ممنون از پیامت
همین کاری که خودت کردی آفرین
شیلا جان ممنونم از پیامت
perfect❤❤❤
ببخشید ببخشید من آدم بی ادبی نیستم. ولی خریت نه تنها علف خوردن است
ممنون از پیامی ک دادی عزیزدلم